Saturday, November 21, 2009

خبر باستان شناسي 8- خام با نقش هيولايي دو سر از تمدن مارليك


جام با نقش هیولایی دو سر از تمدن مارلیک
این جام به بلندی 11 سانتی متر و قطر 11 سانتی متر ساخت 1400
تا 1200 پیش از میلاد در مارلیک (در استان گیلان کنونی) بوده و اکنون در موزه ی لوور نگهداری می شود. از تمدن مارلیک سرامیک ها و ظروف زیادی از طلا و نقره به دست آمده است. این جام از الکتروم که آلیاژی از طلا و نقره است، ساخته شده است.
مردمان مارلیک اسب سوارانی بودند که زندگی عشایری داشتند. آنها از خطی برای نوشتن استفاده نمی کردند. بیشتر آثار به دست آمده از مارلیک متعلق به دوره ی آهن یک، یعنی 3400 تا 3200 سال پیش، است. اهالی مارلیک را می توان نخستین اقوام هندو اروپایی به شمار آورد که در فلات ایران ساکن شدند. گلدانهای بزرگ و جامهای ارزشمند جزو متداولترین وسایلی بوده که اهالی مارلیک به همراه مردگان دفن می کردند.
نقش این جام هیولای دوسری است که دارای سر و بدن پلنگ یا یوزپلنگ است که پشمی نقطه دار دارد. ولی این موجود دارای بال و همچنین بازوان و دستان انسانی است. بخش پایینی بدن مارماندد است که در نهایت به پنجه هایی شاهین وار ختم می شود. هر بخش بدن بسته به جانور مختلف طراحی شده، نقاط دایره وار برای بخش گربه سان، طراحی پوست مار برای بخش پایینی بدن و همچنین بدن ظریف برای آهوان. این موجود ترکیبی شاید به عنوان ارباب جانوران تجسم می شده است. دو سر بودن این موجود از تمدن آشور وام گرفته شده و نشان می دهد مردمان عشایر مارلیک با امپراطوری آشور مرتبط بودند.
توضیحات برگرفته از
وبگاه موزه ی لوور

Friday, November 20, 2009

خبر باستان شناسي 7- جام نقره جليل آباد



جام نقره جليل آباد

در سال 1345 در جليل آباد در يك كيلومتري شمال تخت جمشيد حين حفر كانال آب به طور اتفاقي يك كوزه سفالي از دل خاك بيرون آمد كه درون آن يك جام نقره مربوط به دوره ايلاميان قرار داشت. يك سمت جام الهه اي ايستاده قرار دارد كه مرحوم والتر هينتس آنرا الهه ناراند دانسته است.در سمت ديگر جام الهه اي نشسته قرار دارد و در حال ريختن شراب است كه احتمالا كوريناهيتي نام دارد.نوشته منقور در لبه جام توسط پرفسور هينتس ترجمه قريب به يقين شده است .اين جام به سال 2300 پ م تعلق دارد
اي الهه من كمك كن .من كوريناهيتي هستم.من ساقي معبد مقدس خدايانم. خود را نشان بده و نعمت و بركت ارزاني دار.الهه من دعاي خير هميشگي خود را بدرقه من كن.جام مرا متبرك گردان.تويي كه به من زندگي ابدي ميبخشي

Thursday, November 19, 2009

خبر هنري 2- گل نراقي


مرا ببوس، مرا ببوس برای آخرين بار،


تو را خدانگهدار که مي روم به سوی سرنوشت


بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته،


منم به جستجوی سرنوشت . . .


سال ها در بازار تهران (سرای بلورفروش ها) کسب و کار مختصری داشت. قدی بلند و مویی سفيد. آرام و شمرده صحبت می کرد، حتی با مشتری های سمجی که برای بلور خريدن هم چانه می زدند چنان آرام سخن می گفت، که گویی می ترسد بلورها تاب قال و مقال را نيآورده و از روی رف ها سقوط کنند.
مغازه اش دربازار سنتی تهران نه بزرگ بود و نه کوچک. تحمل آنهايی را که يادش بودند و به ديدارش می آمدند بيشتر داشت تا مشتری ها را. حسن گل نراقی خواننده ای غير حرفه ای اما اهل ذوق بود. در سال های پس از کودتای 28 مرداد که بسیاری دور هم به غم خواری وتسلای آوار کودتا جمع می شدند، ترانه ای را که حيدر رقابی سروده بود خواند. با همين ترانه نامش در ليست خوانندگان ايران قرار گرفت. خودش می گفت: «به تشويق دوستان ترانه ديگری هم خواندم، اما خيلی زود تصميم گرفتم کنار بکشم. صدای من با مراببوس بايد در خاطرها می ماند. از بچگی عشق کوزه گری و بلور سازی داشتم. رسيدم به سرای بلورفروش ها. هيچکس در اين سرای بی کسی نمی داند من کيستم و مراببوس چيست!»
در سال های بعد از کودتای 28 مرداد، بسياری از شنوندگان ترانه غمگين و درعين حال شورانگيز مرا ببوس، بر اين تصور بودند که شعر اين ترانه را سرهنگ ژاندارمرى عزت الله سيامک از رهبران سازمان نظامی حزب توده ايران، پيش از اعدام در27 مهر ماه 1333 در زندان و در وصف سرنوشت غم انگیز افسرانی که اعدام می شدند، سروده است. عده ای دیگر هم فکر می کردند اين ترانه را سرهنگ دوم توپخانه محمدعلى مبشری عضو ديگر رهبری این سازمان در وصف سيامک سروده است. به دنبال این شايعه بود که سرانجام مطبوعات به اشاره ساواک نوشتند، سراينده ترانه عاشقانه مراببوس شاعری به نام حيدررقابی است نه سرهنگان حزب توده.
همین افشاگری باعث شد،گذر شاعر و خواننده این ترانه به زندان تيمور بختيار و سازمان ساواک کشیده شود. شاعر ترانه مرا ببوس «حيدر رقابی» از دوستداران مصدق بود که بعد از کودتای 1332 اين ترانه را سرود. عده اي بر اين اعتقاد هستند که انگيزه حقیقی سرودن اين ترانه «گروه افسران» بود که همگی بعد از کودتای سياه 32 تيرباران شدند و آهنگساز اين ترانه نیز «مجيد وفادر» است.
درسال های پس از کودتا؛ گل نراقی نيز چند بار به ساواک احضار شد تا بگويد با چه انگيزه ای مراببوس را خوانده است:« هر بار توانستم بازجوها را قانع کنم که اين ترانه را فقط به دليل زيبایی عاشقانه آن خوانده و اساسا خواننده حرفه ای نيستم. يک بار خواندم و ديگر هم نمی خوانم.» همين بازجویی ها را حيدر رقابی هم پس داد. انکار او دشوار تر از گل نراقی بود، زيرا پس از کودتا مدتی زندانی بود و پرونده سياسی داشت.
حيدر رقابى با تخلص «هاله» نخستين بار شعر مرا ببوس را در مجموعه «آسمان اشك» در سال 1329 به چاپ رساند. عبدالرحيم جعفرى، مدير وقت انتشارات اميركبير و ناشر كتاب فوق مى گويد: «اوايل سال 1329 در كوران مبارزات مردم و دولت و احزاب چپ و راست با جوان پرشورى آشنا شدم به نام حيدرعلى رقابى متخلص به «هاله»، از خويشان بيژن ترقى مدير كتاب فروشى خيام بود. ملى گرايى بود شوريده و شيفته دكتر محمد مصدق. جوانى بود فروتن و مومن و معتقد و در مبارزات ملى سخت فعال.
دفتر شعرى داشت كه آن را در هزار نسخه به نام «آسمان اشك» چاپ كردم. در اين دفتر قطعه شعرى بود با عنوان «مرا ببوس» كه بعد ها مجيد وفادار، ويولنيست معروف براى اين شعر آهنگى ساخت و پرويز ياحقى با ويولن و حسن گل نراقى با صداى مخملى خود در راديو ايران آن را اجرا كردند كه اقبال عام يافت و برحسب خواهش شنوندگان به دفعات از راديو ايران پخش شد.»
اما حقیقت این است که ماجرای ساخت این ترانه به هیچ وجه به کودتا ربطی نداشته است، شاید شاعر آن را تحت تاثیر وقایع سیاسی روز سروده باشد اما آهنگ این ترانه برای موسیقی متن یک فیلم سینمایی ساخته شد . مجيد وفادار آهنگساز اين ترانه، ماجرا را در مصاحبه‌اي در شماره 1418 هفته‌نامه تهران مصور مورخ 11 آذر ماه 1349 چنين شرح مي‌دهد: «... در اين دوره من گاه گاهي براي فيلم‌ها هم آهنگ مي‌ساختم. يادم مي‌آيد يكي از اين فيلم‌ها «اتهام» نام داشت. تهيه‌كنندگان فيلم از من يك آهنگ نو خواستند و من براي اين فيلم آهنگي ساختم كه بعدها به نام «مرا ببوس» معروف شد ... به ياد مي‌آورم روزهايي را كه اين آهنگ سر زبان‌ها افتاده بود و داستان‌هايي را كه براي آن ساخته بودند. اين آهنگ شايد نقطه عطف موسيقي جاز ايران بود. چرا كه بعد از آن خواننده‌هاي ديگري به راديو آمدند و موسيقي جاز نضج پيدا كرد... شعر اين آهنگ از حيدر رقابي (هاله) بود كه متاسفانه در ايران نماند و براي هميشه بار سفر بست و به آمريكا رفت...»
ترانه «مرا ببوس» براي فيلم «اتهام» ساخته شاپور ياسمي كه در ارديبهشت ماه سال 1335 روي پرده رفت، ساخته شد و در يكي از صحنه‌هاي فيلم توسط خواننده نه چندان معروفی به نام «پروانه» (ترانه شب های تهران هم از اوست و به اشتباه به مادر خاطره پروانه نسبت داده می شود) و با لب‌خواني ژاله علو خوانده شد. در آن فيلم ژاله علو نقش زني را داشت كه سزاي خيانت شوهر سابقش را داده و پس از كش و قوس داستاني، سرانجام خود را به پليس معرفي كرده بود. در صحنه فوق كه با دختر كوچكش وداع مي‌كند و به سوي زندان و مجازات روانه مي‌شود، این ترانه را مي‌خواند. ژاله علو در باره این ترانه گفت:« خانم پروانه خواننده ترک زبانی بود که آن روز ها با ترانه «آن بام بلند» معروف شد و در فیلم اتهام که من به اتفاق ناصر ملک مطیعی در آن ایفای نقش می کردم، به جای من خواند. من در شب جدایی با دخترم کوچکم این ترانه را در متن فیلم لب خوانی می کردم. فکر نمی کنم هاله شاعر این ترانه آن را با انگیزه سیاسی و یا برای کودتای 28 مرداد سروده باشد. شنیده ام که آن را برای نامزدش و زمانی که می خواسته ایران را ترک کند سروده است. در هر حال فیلم مخاطبان خاصی داشت و با وجودی که مراببوس اثر خوبی شده بود بعد از اکران فیلم چندان به محبوبیت نرسید. چند سال بعد وقتی که گل نراقی خواننده خوش صدا و با احساس دوباره آن را اجرا کرد و کار از رادیو پخش شد، برسر زبان ها افتاد و در واقع گل نراقی آن را ماندگار کرد.» علو همچنین درباره داستان این ترانه گفت: «یکی از دلایلی هم که مردم به این ترانه و شنیدن آن راغب شدند، شایعاتی بود که آن را به کودتای 28 مرداد و اعدام سرهنگان حزب توده مربوط می کرد. با وجودی که کذب بودن این داستان ها ثابت شده است، هنوز مردم با شنیدن آن به یاد آن سال ها و وقایع سیاسی آن می افتند.در واقع اگر بخواهیم از این ترانه به عنوان یک ترانه ماندگار یاد کنیم، نمی توانیم آن را از این شایعات جدا کنیم.» با اكران فيلم مذكور در خرداد 1335، این ترانه چندان مطرح نشد، اما آهنگ و شعرش بسيار مورد توجه موسيقي دان‌ها از جمله پرويز ياحقي قرار گرفت.
پوران وفادار، برادر زاده آهنگساز این ترانه، که خودش هم دستی در موسیقی داشت و یکی دو سالی از خوانندگان رادیو بود، در تماسی که با او داشتیم درباره خاطرات خود از این ترانه گفت: «هاله شاعر این ترانه به دلیل فعالیت های سیاسی و طرفداری از ملی گراها تحت تعقیب بود و می خواست از کشور خارج شود.عمویم شعر نیمه کاره ای از او داشت که می خواست برایش آهنگی بسازد. شبی که به دیدار عمویم آمده بود تا خداحافظی کند عمویم او ر به داخل خانه می کشاند و از او می خواهد که این ترانه نیمه کاره را تمام کند. او هم که تحت جدایی از نامزدش و وطنش بود این ترانه را به تمام می کند. اما دیگر آن شب نمی تواند تهران را ترک کند و شب را همان جا می گذراند. هفته بعد با کمک دوستان و خانواده از تهران خارج و به سمت آلمان حرکت می کند.»
او ادامه می دهد:« حدود یک سال بعد از اکران فیلم این ترانه از رادیو با صدای گل نراقی پخش شد. به نوعی من مسبب آن بودم. موقع ساخت قطعه ها گاهی من هم با قطعه می خواندم. من هم آن را می خواندم. یک روز در یک میهمانی خصوصی که آقای گل نراقی هم آنجا حضور داشت به اصرار دوستان این ترانه را خواندم. آن شب چند بار به خواست حاضران این ترانه اجرا شد. گل نراقی هم از آن خیلی استقبال کرد. فردای آن روز، خانم صاحب خانه پیش من آمد و به اصرا شعر مرا ببوس را خواست. هر چه گفتم که این شعر هنوز جایی خوانده نشده و من نمی توانم آن را بدون اجازه به شما بدهم قبول نکرد و دلیل آورد که ما که خواننده نیستیم فقط می خواهیم شعر را داشته باشیم. من هم شعر را دادم. همان جمعه داشتم رادیو گوش می دادم که شنیدم مجری رادیو می گوید ترانه ای پخش می کنیم و نام شاعر و آهنگساز آن را به مسابقه می گذاریم. وقتی گل نراقی شروع کرد به خواندن سر جایم خشک شدم. نمی دانید چه حالی شدم، چون نمی دانستم جواب عمویم را چه بدهم؟! بعد از تمام شدن ترانه عمویم زنگ زد و پرسید که تو این کار را به کسی دادی؟ من انکار کردم. اما هفته بعد آن، اسم گل نراقی که خواننده آن بود فاش شد. او هم در مصاحبه ای که در اطلاعات هفتگی انجام داده بود، گفت که این ترانه را برادر زاده آقای وفادار به من داده است. عمویم خیلی از دستم ناراحت شد و گفت که دیگر هیچ کاری را به من نشان نخواهد داد.
اما ماجرا طور دیگری هم نقل شده است، پرويز خطيبى، نویسنده کتاب «در جست و جوی صبح» درباره ضبط مرا ببوس در رادیو توسط گل نراقی مى گويد: «... دو، سه سال پس از اعدام افسران وابسته به حزب توده، آهنگ و شعر مرا ببوس در ذهن بسيارى از همكاران مجيد مانده بود، از جمله پرويز ياحقى كه آن را به شدت دوست مى داشت. يك روز كه اعضاى اركستر بزرگ راديو در استوديو شماره 8 جمع شده بودند و انتظار روح الله خالقى را مى كشيدند، حسن گل نراقى به ديدار پرويز ياحقى آمد. حسن فرزند يكى از تجار معتبر بازار بود كه با اكثر هنرمندان دوستى و رفاقت داشت... به هر حال وقتى گل نراقى سراغ ياحقى را مى گيرد، او را به استوديو راهنمايى مى كنند، در آنجا پرويز ياحقى با ويولن و يكى از نوازندگان با پيانو مشغول نواختن آهنگ مرا ببوس بودند. پرويز كه چشمش به گل نراقى مى افتد، مى گويد: به اين آهنگ گوش بده، گل نراقى يكى دو بار به آهنگ گوش مى دهد و آن را زير لب زمزمه مى كند و در اين ضمن مسئول ضبط برنامه موسيقى كه پشت دستگاه نشسته بود، دستگاه را به راه مى اندازد و اين قطعه را بى آنكه كسى متوجه شود، ضبط مى كند. گل نراقى به دنبال كار خودش مى رود و مسئول ضبط نوار ضبط شده را از طريق رئيس وقت راديو براى معينيان سرپرست انتشارات راديو مى فرستد. وقتى معينيان و ساير مسئولان به نوار گوش مى دهند، تصميم مى گيرند كه آن را پخش كنند و ماجرا را با پرويز ياحقى در ميان مى گذارند. پرويز مى گويد، اين كار براى گل نراقى گران تمام مى شود، زيرا او از يك خانواده سرشناس مذهبى است و پدرش با كار هاى هنرى به شدت مخالف است. قرار مى شود گل نراقى را به اداره راديو دعوت كنند و موضوع را با خودش در ميان بگذارند. گل نراقى مى آيد و گفته هاى پرويز ياحقى را تاييد مى كند ولى به علت اصرار دوستان قبول مى كند نوار بدون ذكر نام و با نام مستعار «خواننده ناشناس» پخش شود.به هر حال ترانه‌اي كه آن روز تابستاني با ويلن پرويز ياحقي توسط حسن گلنراقي خوانده شد و بدون اطلاع وي ضبط گرديد، بارها و بارها پخش شد و روي نوار دست به دست گشت تا به عنوان ترانه‌اي ماندگار در تاريخ موسيقي ايران بماند. فرار حيدر رقابى و سكوت گل نراقى زمينه مساعدى را فراهم آورد تا تقارن پخش اين ترانه از راديو با اعدام نخستين گروه افسران، اين شايعه كه عوامل توده اى آن را به راه انداخته بودند به باور جامعه بنشیند. گفته مى شد: سرهنگ سيامك و يا سرهنگ مبشرى... هنگام وداع با خانواده و قبل از رفتن به مقابل جوخه اعدام مرا ببوس را سروده است. در حقيقت هم شعر جنبه هاى انقلابى داشت و كلمات آن قابل تفسير بود و مردم شعر را براى ديگران مى خواندند و داستان ها مى ساختند، در حالى كه گل نراقى مات و مبهوت مانده بود و نمى دانست چه كند سرانجام، با پيگيرى «مجيد دوامى» سردبير مجله «روشنفكر» و چاپ عكس او بر روى مجله ،مشخص شد خواننده این ترانه چه کسی است، اما هنوز در آن سال ها شاعر اين شعر را كمتر كسى مى شناخت.
گل نراقی فرزند يكي از تجار معتبر بازار بود و اگر چه صدايي گرم و گيرا داشت و در محافل دوستانه مي‌خواند ولي به لحاظ موقعيت خانوادگي هرگز نمي‌توانست به عنوان خواننده راديو معرفي شود.بعد از مدتی خانواده گل نراقي متوجه ماجرا شدند و از آن پس او دیگر ترانه ای نخواند. البته گفته می شود كه گل نراقي در فيلمی از زبان یک دانشجوي دانشگاه كه دل و قلوه فروشي مي‌كند ترانه «دل دارم، قلوه دارم، جگر و ... » را خوانده است.
دم و دستگاه کودتا که تاب افسانه مراببوس را نداشت و می دانست زمزمه مراببوس اجازه نمی دهد دهه 30 فراموش شود، ابتدا پخش آن را از راديو ممنوع کرد. از اين مرحله به بعد این ترانه سينه به سينه به نسل بعد از 28 مرداد که خود شاهد وقايع آن نبودند منتقل و به ترانه ای مردمی تبديل شد. حتی صفحه 45 دور و کوچک آن نيز ناياب شده بود و اين خود مانند هر ممنوعه ديگری بيشتر مشوق نسل بعد از کودتا بود تا آن را پيدا و گوش کنند. این صفحه نه تنها ناياب شده بود، بلکه اگر برای دستگيری کسی وارد خانه او می شدند و صفحه مراببوس را پيدا می کردند آن را به عنوان مدرک جرم سياسی با خود می بردند تا ضميمه پرونده سياسی او شود.
چند سال بعد نیز دستگاه تبليغاتی دربار، به انگيزه عاشقانه جلوه دادن مراببوس و نفی هويت سياسی آن، اجازه داد چند خواننده روز ايران قسمت اول اين ترانه، که عاشقانه جلوه می کرد را بخوانند، اما قسمت دوم ترانه که مربوط به سحرگاه تيرباران بود همچنان درمحاق سانسور ماند.اما این کار چیزی را عوض نکرد و حتی خوانندگان حرفه ای و مشهور روز هم نتوانستند اجرایی به دلنشينی و خاطره انگيزی گل نراقی از اين ترانه ارایه دهند. گل نراقی در مهر ماه سال 1372 گرفتار فراموشى و تومور مغزى شد و به رغم تلاش پزشكان، تسليم مرگ شد و به همراه ترانه اش، براى هميشه به ابديت پيوست و جاودان شد. گل نراقى هرگز ازدواج نكرد، بخشى از اموال مرحوم گل نراقى، به صورت موقوفه در اختيار آسايشگاه معلولين و سالمندان كهريزك قرار گرفت و ساختمان اهدايى آنان در ابتداى خيابان بهار شيراز، منشعب از ميدان هفتم تير، قرار دارد. آنها هر دو رفتند، اما ترانه ای را از خود به يادگار گذاشتند که تا زندان و اعدام هست، ياد آنها نيز زنده است. حيدررقابی که پس از وقایع کودتای 28 مرداد و وقایع بعد از آن ناچار کشور را ترک کرده و به آلمان مهاجرت کرده بود، سرانجام پس از پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از ربع قرن سکوت درغرب و تبعید اجباری به وطن بازگشت. او با این امید به ایران آمد که بتواند خدمات سیاسی و اجتماعی اش را از سر بگیرد اما چندان توجهی به او نشد. سرانجام گرفتار بیماری سرطان شد و در سال پايان دهه 1360 چشم بر جهان فرو بست. پیکر او را در ابن بابویه در کنار مزار دهخدا و تختی به خاک سپردند.
متن کامل این ترانه به این شرح است: مرا ببوس، مرا ببوس


برای آخرين بار،


تو را خدا نگهدار


که مي روم به سوی سرنوشت


بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته،


منم به جستجوی سرنوشت


در ميان توفان هم پيمان با قايقران ها


گذشته از جان بايد بگذشت از توفان ها


به نيمه شب ها دارم با يارم پيمان ها


که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها


شب سيه سفر کنم،


ز تيره ره گذر کنم


نگرتو ای گل من،


سرشک غم بدامن،


برای من ميفکن


دختر زيبا امشب بر تو مهمانم،


در پيش تو مي مانم، تا لب بگذاری بر لب من


دختر زيبا از برق نگاه تو،


اشگ بي گناه تو،


روشن گردد يک امشب من


ستاره مرد سپيده دم،


به رسم يک اشاره،


نهاده ديده برهم، ميان پرنيان غنوده بود.


در آخرين نگاهش


نگاه بي گناهش،


سرود واپسين سروده بود.


بين که من از اين پس دل در راه ديگر دارم.


به راه ديگر شوری ديگر در سر دارم


به صبح روشن بايد از آن دل بردارم،


که عهد خونين با صبحی روشن تر دارم... ها مراببوس اين بوسه وداع بوی خون می ده

Sunday, November 15, 2009

خبر باستان‌شناسي6- آشنايي با 10 اثر ايراني ثبت شده در يونسكو

آشنايي با 10 اثر ايراني ثبت شده در يونسكو
ميراث‌ايران _ يونسكو، بازوي علمي، فرهنگي و آموزشي سازمان ملل متحد در سال 1972، تشكيل كنوانسيوني براي شناسايي، حفاظت و معرفي ميراث فرهنگي و طبيعي بشر در گوشه و كنار جهان را تصويب كرد
نقش يونسكو در امور گردشگري به‌تدريج و از زمان عهده‌داري وظيفه مهم حمايت از توسعه فرهنگي در مركز وظايف آن قرار گرفت. تا‌كنون 180 كشور دنيا كنوانسيون ميراث جهاني را امضا كرده‌اند و نزديك به 800محوطه فرهنگي و طبيعي در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيده است.
ايران با تاريخ عظيم و پشتوانه غني فرهنگي كه دارد 10 اثر را در فهرست يونسكو براي جهانيان ثبت كرده است. اين آثار به‌ترتيب تاريخ ثبت در فهرست يونسكو از اين قرارند: چغازنبيل، تخت جمشيد ، ميدان‌نقش‌جهان، تخت سليمان ، پاسارگاد، گنبد سلطانيه، بم و منظر فرهنگي آن، سنگ‌نبشته بيستون، مجموعه كليساهاي تاريخي قره‌كليسا و سازه‌هاي آبي شوشتر. در ادامه با مشخصات اين آثار بيشتر آشنا مي‌شويد
گنبد سلطانيه
گنبد سلطانيه بزرگ‌ترين گنبد آجري جهان و مقبره‌ اولجايتو است كه نام خود را به سلطان محمد خدابنده تغيير داد و از آثار مهم دوره ايلخانيان به حساب مي‌آيد. اين بنا مسجدي است بسيار زيبا كه از حيث معماري و تزيين و بزرگي در دنيا مشهور است. گنبد مزبور در 5 فرسخي سمت شرقي شهر زنجان در داخل باروي شهر قديم سلطانيه قرار گرفته و بنايي است هشت‌ضلعي كه طول هر ضلع آن ۸۰ گز است. 8 مناره نيز در اطراف گنبد دارد و قديمي‌ترين گنبد دوپوش موجود در ايران است. رنگ گنبد آبي است. روي اين اضلاع گنبد بلندي قرار گرفته كه ارتفاع آن‌را ۱۲۰ گز نوشته‌اند. در قسمت بالايي آن ساختمان دور تا دور اطاق‌ها و غرفه‌ها ساخته‌اند. خود گنبد از كاشي‌هاي فيروزه‌اي رنگ پوشيده و سقف داخل اتاق‌هاي بالا با گچبري‌ها و آجرهاي رنگارنگ تزيين يافته‌است.

قره كليسا
قره كليسا كليساي تادئوس مقدس، نام كليسايي تاريخي در استان آذربايجان غربي ايران است. اين كليسا در جنوب ماكو و ۲۰كيلومتري شمال شرقي چالدران در كنار روستايي به همين نام واقع شده‌است. در تاريخ ۷ ژوئيه ۲۰۰۸، مجموعه قره كليسا، شامل 3كليساي اصلي با نام‌هاي قره كليسا يا سنت تادئوس، سنت استپانوس و زور زور در فهرست ميراث جهاني يونسكو به ثبت رسيد.[قره كليسا جهاني شد]
ميدان نقش جهان
ميدان نقش جهان در سده ‌يازدهم هجري قمري (سده‌هفدهم ميلادي) يكي از بزرگ‌ترين ميدان‌هاي جهان بوده‌است و در دوره شاه عباس و جانشينان او محل بازي چوگان، رژه‌ارتش، چراغاني و محل نمايش‌هاي گوناگون بوده‌است. دو دروازه سنگي چوگان از آن دوره هنوز در ميدان باقي است كه از انجام ورزش چوگان در آن دوره حكايت مي‌كند. اين ميدان همچنين محل برگزاري جمعه بازارهاي عظيم بوده‌است. يكي از نخستين مراسم رسمي‌اي كه در اين ميدان برگزار شده‌است، بازگشت پيروزمندانه امامقلي‌خان از فتح جزيره هرمز به پايتخت (اصفهان) بوده‌است.
تخت سليمان
نام محوطه تاريخي بزرگي در نزديكي تَكاب و روستاي تخت سليمان (در گذشته نصرت‌آباد) در استان آذربايجان غربي در كشور ايران است.
مجموعه بناهاي تاريخي در تخت سليمان در اطراف درياچه‌اي طبيعي ساخته شده است. آثار بناهاي دوره‌هاي اشكانيان و ساساني و ايلخانان مغول در اين محل يافت شده است. مهم‌ترين آثار به جا مانده از آن آتشكده و تالارهاي دوره ساساني است. برخي آثار ساساني ديگر نيز در كوه بلقيس و زندان سليمان در نزديكي تخت سليمان ساخته شده است.
چغازنبيل
اين اثر در نوزدهم ارديبهشت 1358 به فهرست آثار جهاني وارد شد. اين نيايشگاه توسط اونتاش گال، پادشاه بزرگ عيلام باستان و براي ستايش ايزد اينشوشيناك، نگهبان شهر شوش، ساخته شده‌است.مكان جغرافيايي زيگورات چغازنبيل در ۴۵ كيلومتري جنوب شهر شوش در نزديكي‌منطقه باستاني هفت‌تپه است. بلندي آغازين آن ۵۲ متر و ۵ طبقه بوده‌است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر و تنها ۲ طبقه و نيم از آن باقي مانده‌است. «چغازنبيل» كه نام باستاني اين بنا به شمار مي‌آيد، واژه‌اي محلي و مركب از دو واژه چُغا (به معناي تپه در زبان لري) و زنبيل است كه اشاره‌اي است به مكان معبد كه سابقا تپه بوده و آن را به زنبيل واژگون تشبيه مي‌كردند.[زيگورات چغازنبيل؛ تبلور معماري مقدس]
سنگ نوشته بيستون
اين اثر در سال 2006 ميلادي به ثبت جهاني رسيد. اين سنگ نوشته حدود 27 كيلومتري شهر كرمانشاه در غرب ايران است. نقش بيستون پيروزي داريوش يكم را برگوماته مغ و نه‌شورشي نشان مي‌دهد)ثبت جهاني بيستون(
ارگ بم
ارگ بم بزرگ‌ترين بناي خشت و گلي دنيا است كه در نزديكي شهر بم در استان كرمان و در جنوب شرقي ايران قرار دارد. اين بنا پيش از سده ۵ پيش از ميلاد ساخته شده و تا حدود سال ۱۸۵۰ ميلادي مورد استفاده بوده‌است. در تاريخ ۵ دي ۱۳۸۲، زمين‌لرزه‌اي شديد در اين منطقه روي داد كه باعث شد اين بنا تا حدود زيادي تخريب شود.
پاسارگاد
پاسارگاد مجموعه‌اي از آثار باستاني برجاي‌مانده از دوران هخامنشي است كه در 135 كيلومتري شمال شيراز در منطقه‌پاسارگاد استان فارس واقع شده‌است. اين مجموعه دربرگيرنده‌ ابنيه‌اي چون كاخ‌دروازه، پل، كاخ بار عام، كاخ اختصاصي، دو كوشك، آبنماهاي باغ شاهي، آرامگاه كمبوجيه، استحكامات دفاعي تل تخت، كاروانسراي مظفري، آرامگاه كوروش بزرگ، محوطه مقدس و تنگه بلاغي است.اين مجموعه، پنجمين مجموعه‌ثبت‌شده در فهرست آثار ميراث جهاني در ايران است كه طي جلسه يونسكو كه در تيرماه سال ۱۳۸۳ در چين برگزار شد به‌علت دارا بودن شاخص‌هاي فراوان با 100در صد آرا در فهرست ميراث جهاني به ثبت رسيد.[مرمت پاسارگاد علمي بود]

سازه‌هاي آبي شوشتر
سازه‌هاي آبي شوشتر تير ماه سال‌جاري با اخذ اكثريت آرا در نشست سالانه مركز ميراث جهاني به‌عنوان دهمين اثر ايراني ثبت شد. مجموعه آسياب‌هاي شوشتر در استان خوزستان شامل ده‌ها آسياب است كه بزرگ‌ترين مجموعه صنعتي تا پيش از انقلاب صنعتي به شمار مي‌رود. استفاده از آب براساس شرايط اقليمي با ايجاد شبكه‌هاي زيرزميني زير شهركهن شوشتر، يكي از هوشمندانه‌ترين شكل‌هاي معماري شهري آبي را بروز داده است.[سازه‌هاي آبي شوشتر جهاني شد]
تخت جمشيد
تخت جمشيد ساليان سال پايتخت تشريفاتي امپراتوري ايران در زمان دودمان هخامنشيان بوده‌ است. باور تاريخ‌دانان بر اين است كه اسكندر مقدوني، سردار يوناني در ۳۳۰ پيش از ميلاد، به ايران حمله كرد و تخت جمشيد را به آتش كشيد و احتمالا بخش عظيمي از كتاب‌ها، فرهنگ و هنر هخامنشي را با اين‌كار نابود كرد. با اين‌حال ويرانه‌هاي اين مكان هنوز هم در مرودشت در نزديكي شيراز مركز استان فارس برپاست و باستان‌شناسان از ويرانه‌هاي آن، نشانه‌هاي آتش و هجوم را بر آن تاييد مي‌كنند.اين مكان از سال ۱۹۷۹ يكي از آثار ثبت شده ايران در ميراث جهاني يونسكو است.

Saturday, November 14, 2009

شعرهايي كه دوستشان دارم- پرستش

پرستش
ای شب ، به پاس صحبت دیرین ، خدای را
با او بگو حکایت شب زنده داریم
با او بگو چه می کشم از درد اشتیاق
شاید وفا کند ، بشتابد به یاریم
ای دل ، چنان بنال که آن ماه نازنین
آگه شود ز رنج من و عشق پاک من
هر چند بسته مرگ کمر بر هلاک من
ای شعر من ، بگو که جدایی چه می کند
کاری بکن که در دل سنگش اثر کنی
ای چنگ غم ، که از تو به جز ناله بر نخاست
راهی بزن که ناله از این بیشتر کنی
ای آسمان ، به سوز دل من گواه باش
کز دست غم به کوه و بیابان گریختم
داری خبر که شب همه شب دور از آن نگاه
مانند شمع سوختم و اشک ریختم
ای روشنان عالم بالا ، ستاره ها
رحمی به حال عاشق خونین جگر کنید
یا جان من ز من بستانید بی درنگ
یا پا فرانهید و خدا را خبر کنید
آری ، مگر خدا به دل اندازدش
که من زین آه و ناله راه به جایی نمی برم
جز ناله های تلخ نریزد ز ساز من
از حال دل اگر سخنی بر لب آورم
آخر اگر پرستش او شد گناه من
عذر گناه من ، همه ، چشمان مست اوست
تنها نه عشق و زندگی و آرزوی من
او هستی من است که آینده دست اوست
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است
داند من آن نیم که کنم رو به هر دری
او نیز مایل است به عهدی وفا کند
اما - اگر خدا بدهد - عمر دیگری
فريدون مشيري - كتاب گناه دريا

Friday, November 13, 2009

خبر باستان‌شناسي 5- هزاره شاهنامه در يونسكو ثبت شد




سال 1388 به عنوان هزاره سرایش شاهنامه از سوی یونسکو به ثبت رسید و به همین بهانه بنیاد فردوسی برنامه‌های متنوعی تدارک دیده است.
امسال هزارمین سال پایان یافتن شاهنامه است. بر اساس اسناد به دست آمده از شاهنامه پژوهان، روز پایان‌ یافتن «شاهنامه»، 25 اسفند سال 400 هجری است. در نتیجه اگر سال 400 هجری را به سال خورشیدی برگردانیم، برابر می‌شود با سال 388 خورشیدی و کاملاً روشن است که سال 1388 سال هزاره‌ پایان یافتن «شاهنامه» است. همین رو بنیاد فردوسی از سال پیش به کمیسیون ملی یونسکو در ایران پیشنهاد کرد که هزاره شاهنامه را به ثبت برساند. پس از این پیشنهاد در یک‌صدوهشتادویکمین اجلاس اجرایی یونسکو «هزارمین سال پایان سرایش شاهنامه» ثبت و به صورت رسمی اعلام شد
براي مطالعه اين خبر به صورت كامل به سايت زير مراجعه كنيد

خبرباستان‌شناسي4- قلعه تاريخي و تدافعي خمين

قلعه تاريخي و تدافعي خمين







شهرستان خمين بدليل موقعيت خاص(محل گذرشرق به غرب)داراي قلعه هاي تدافعي زيادي بوده که توسط عوامل طبيعي و انساني تخريب شده است. قدمت اين قلعه ها از 120 تا 600 سال مي رسد خمين داراي 117 قلعه است که قديمي ترين آنها در روستاي ازنوجان مربوط به دوره قبل از حمله مغول و جديدترين آنها متعلق بدوره قاجاريه است

عکسها از ايرنا






خبرباستان‌شناسي3-قديمي ترين عكس از تهران


اين عكس قديمي‌ترين تصوير موجود از تهران در موسسه مطالعات تاریخ معاصر ايران و نام كنوني اين محل بلوار ميرداماد است

خبر هنري1- خسرو شكيبايي

خسرو شکیبایی (زاده ۷ فروردین ۱۳۲۳ تهران - درگذشت ۲۸ تیر ۱۳۸۷ ساعت ۴ صبح در بیمارستان پارسیان تهران به دلیل سرطان کبد و نارسایی قلبی) بازیگر معروف سینمای ایران بود. او تحصیلاتش را در رشتهٔ بازیگری در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران به پایان برد. تا پیش از انقلاب فقط در عرصه تئاتر فعالیت داشت و فعالیت حرفه‌ای در عرصه سینما را با بازی در فیلم «خط قرمز» (مسعود کیمیایی - ۱۳۶۱) آغاز کرد. او در نزدیک به ۴۰ فیلم سینمایی بازی کرد. بازی در نقش حمید هامون در فیلم هامون ساختهٔ داریوش مهرجویی یکی از ماندگارترین نقش‌هایی است که ایفا کرده‌است.
دوران کودکی و نوجوانی
خسرو شکیبایی در ۷ فروردین ماه سال ۱۳۲۳ در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. در شناسنامه نامش «خسرو» است ولی خانواده و نزدیکان او را «محمود» صدا می‌کردند. پدر خسرو سرگرد ارتش بود و وقتی او ۱۴ ساله بود بر اثر سرطان از دنیا رفت. او قبل از اینکه وارد عرصه تئاتر شود، در حرفه‌هایی چون خیاطی و کانال‌سازی وآسانسورسازی کار می‌کرد. در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملا حرفه‌ای بازیگر تئاتر شد. وی فارغ التحصیل بازیگری دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود و فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد، ۵ سال بعد یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد
دوران کاری تئاتر
شکيبايی فعالیت هنری خود را از سال ۱۳۴۲ با بازیگری تئاتر آغاز کرد. در ۱۹ سالگی برای اولین بار روی صحنه تئاتر رفت و بعد از مدتی به عباس جوانمرد، معرفی و به صورت کاملاً حرفه‌ای بازیگر تئاتر شد. از جمله نمایش هایی که وی در آنها ایفای نقش نموده است، می‌توان به سنگ و سرنا، همه پسران من، شب بیست و یکم و بیا تا گل بر افشانیم اشاره کرد. او چندین نمایش تلویزیونی مانند فیزیکدان ها و هنگامه شیرین وصال را هم در کارنامه دارد. ۵ سال پس از ورود به تئاتر، یعنی در سال ۱۳۴۷ وارد حرفهٔ دوبلوری شد و مدت کوتاهی نیز در زمینه دوبله به فعالیت پرداخت
سینما
شکیبایی نخستین بار در سال ۱۳۵۳ در فیلم کوتاه و ۱۶ میلیمتری «کتیبه» به کارگردانی فریبرز صالح مقابل دوربین رفت. در سال 1361 در حالی که مشغول بازی در نمایش «شب بیست و یکم» بود، مورد توجه مسعود کیمیایی قرار گرفت و با بازی در نقش کوتاهی در فیلم خط قرمز (مسعود کیمیایی-۱۳۶۱) به سینما آمد و تا سال ۱۳۶۸ نقش آفرینی‌هایی کرد. از جمله در فیلمهای دزد و نویسنده، ترن و رابطه خوب ظاهر شد. اما از بعد از بازی در فیلم هامون (داریوش مهرجویی-۱۳۶۸) بود که نام خسرو شکیبایی بر سر زبان‌ها افتاد. او برای بازیش در همین فیلم از «هشتمین جشنواره فیلم فجر»، سیمرغ بلورین دریافت کرد و تحسین منتقدان و مردم را برانگیخت.خسرو شکیبایی از سال 1368 به بعد، دیگر نتوانست از جلد حمید هامون بیرون بیاید و حمید هامون را در انواع اقسام لباس ها و تیپ های مختلف تکرار کرد. اما توانایی های انکار ناپذیرش را در چند فیلم به معرض نمایش گذاشت: بازی تاثیرگذار او در دو فضای کاملاً متفاوت در فیلم کیمیا و کاغذ بی خط.او برای بازی در فیلم کیمیا (احمد رضا درویش-۱۳۷۳) بار دیگر برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول از سیزدهمین جشنواره فیلم فجر شد. او سومین سیمرغ خود را هم را برای بازی در نقش عادل مشرقی فیلم سالاد فصل (فریدون جیرانی) گرفت. از آخرین افتخارات شکیبایی هم دیپلم افتخار برای فیلم اتوبوس شب (کیومرث پوراحمد) بود. شکیبایی آخرین جایزه‌اش را از ششمین جشن ماهنامه «دنیای تصویر» برای بازی در فیلم «کاغذ بی خط» دریافت کرد.پس از گذشت نزدیک به ۲۲ سال از اولین حضورش در فیلم کیمیایی، در فیلم حکم (۱۳۸۳) باری دیگر در فیلم وی در کنار عزت الله انتظامی ایفای نقش کرد.در ۹ تیرماه ۱۳۸۷ در دومین جشن منتقدان سینمایی، جایزه یکی از برترین بازیگران سی سال سینمای پس از انقلاب را گرفت. او همچنین در بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر، بازیگر و گوینده تیزر جشنواره بود
تلویزیون
شکیبایی در سال ۱۳۵4، يعنی یک سال بعد از اولين حضور او در فيلم کوتاه «کتیبه»، به دعوت محمد رضا اصلانی در سریال «سمک عیار» ایفای نقش کرد و پس از آن در سریال هایی چون لحظه، کوچک جنگلی، مدرس، روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، آواز مه، تفنگ سر پر و در کنار هم.او در تلویزیون هم موفق بود. از همان زمان که در نقش «سید حسن مدرس» بازی کرد و آن مونولوگ طولانی معروفش را اجرا کرد. تا کار های به ياد ماندنی ای همچون روزی روزگاری، خانه سبز، کاکتوس، تفنگ سر پر و در کنار هم.شکيبايی در چند فيلم تلويزيونی هم به ايفای نقش پرداخت. فيلم آخرین نقش‌آفرینی این هنرمند در فیلم تلویزیونی پیوند (سعید عالم‌زاده) و آخرین نمایش فیلمش، آشیانه‌ای برای زندگی (حمید طالقانی) بود که به مناسبت روز پدر از تلویزیون پخش شد
دکلمه
او علاوه بر هنرنمایی در نقش آفرينی سینما و تئاتر و تلويزيون، برخی از سروده‌های فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، سید علی صالحی و محمدرضا عبدالملکیان را به صورت دکلمه اجرا کرده بود.
مرگ
شکیبایی در ساعت ۴ صبح جمعه ۲۸ تیرماه ۱۳۸۷ در سن ۶۴ سالگی در اثر بیماری عارضه قلبی در بیمارستان پارسیان تهران درگذشت و در قطعه هنرمندان گورستان بهشت زهرا دفن شد. او مدت‌ها از عارضه سرطان کبد رنج می‌برد.در پی این رویداد، محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران غلامعلی حداد عادل رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس و عزت‌الله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما پیام تسلیت صادر کردند، همچنین وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، پیام تسلیت محمود احمدی‌نژاد، رئیس جمهوری اسلامی ایران را در مراسم تشییع پیکر «خسرو شکیبایی» اعلام
داشت
جوایز و انتخاب‌ها
جشنواره فیلم فجر
برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر:
بهترین بازیگر نقش اول مرد (هامون)، دوره ۸ (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۶۸ بهترین بازیگر نقش اول مرد (کیمیا)، دوره ۱۳ (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۷۳ بهترین بازیگر نقش مکمل مرد (سالاد فصل)، دوره ۲۳ (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۳ دیپلم افتخار بهترین بازیگر نقش اول مرد (اتوبوس شب)، دوره ۲۵ (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۵
نامزد سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر
بهترین بازیگر نقش اول مرد (یکبار برای همیشه)، دوره ۱۱ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۷۱ بهترین بازیگر نقش اول مرد (سایه به سایه)، دوره ۱۵ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۷۵ بهترین بازیگر نقش اول مرد (کاغذ بی خط)، دوره ۲۰ جشنواره فیلم فجر (مسابقه سینمای ایران) - سال ۱۳۸۰
مجله فیلم
انتخاب به عنوان بازیگر ماندگارترین نقش تاریخ سینمای ایران برای بازی در نقش حمید هامون، شخصیت اصلی فیلم هامون (داریوش مهرجویی- ۱۳۶۹) - ۱۳۸۳ سایت ایران اکتورلوح زرین بهترین بازیگر مرد
سایت ایران اکتور
بهترین‌های سال
برنده لوح زرین بهترین بازیگر مرد (کاغذ بی خط)، دوره ۳ - سال ۱۳۸۲ نامزد لوح زرین بهترین بازیگر مرد (سالاد فصل)، دوره ۶ - سال ۱۳۸۴ نامزد لوح زرین بهترین بازیگر مرد (حکم)، دوره ۶ - سال ۱۳۸۴
جشن سینمای ایران
نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر نقش اول مرد از اولین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1370)، برای بازی در فیلم «ابلیس» برنده آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش اول مرد از سومین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1372)، به پاس بازی در فیلم «یک بار برای همیشه» نامزد دریافت آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش دوم مرد از سومین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1372)، برای بازی در فیلم «سارا» کسب رتبه دوم نظر سنجی ماهنامه گزارش فیلم (1373)، برای انتخاب بهترین بازیگران سینمای ایران نامزد دریافت آهوی بلورین مردم برای بهترین بازیگر نقش اول مرد از ششمین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1375)، برای بازی در فیلم «کیمیا» برنده آهوی بلورین مردم بازیگر برگزیده سینمای دفاع مقدس از ششمین جشن سینمای ایران (ماهنامه گزارش فیلم - 1375)، برای بازی در فیلم «کیمیا»
سایر
بازیگر نقش اول مرد سال: دومین بازیگر نقش اول مرد سال (کاغذ بی خط)، دوره ۱۷ منتخب نویسندگان و منتقدان (بهترین‌های سال) - سال ۱۳۸۱ کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش اول مرد (چه کسی امیر را کشت؟)، دوره ۱۰ جشن خانه سینما (مسابقه) - سال ۱۳۸۵ بهترین بازیگر نقش اول مرد در اولین جشنواره سینما و زن (1374)، به پاس باز در فیلم «کیمیا»
جشنواره‌های بین المللی
برنده جایزه بهترین بازیگر مرد ، برای فیلم خواهران غریب در جشنواره بين‌المللي فيلم پیونگ یانگ
منبع :ویکی پدیا

خبر باستانشناسي2- فلوت 35 هزارساله، قديمي ترين ابزار موسيقي دنيا

فلوت 35هزار ساله، قدیمی ترین ابزار موسیقی دنیا


فلوتی که در تصویر بالا می بینید، اولین ابزار موسیقی تاریخ نژاد انسان و یکی از اولین مثال های زندگی تکنولوژیک این نژاد است و ثابت می کند که موسیقی حتی از 35 هزار سال پیش برای انسان شناخته شده و کاربردی بوده است.
این فلوت از استخوان یک کرکس عظیم الجثه ساخته شده و به
دوران پارینه سنگی تعلق دارد. یک گروه باستان شناس این فلوت را در دهکده‌اي در جنوب آلمان یافته اند. ارتفاع این فلوت 22 سانتی متر و قطر دهانه آن 2.5 سانتی متر است. همچنین دارای 5 سوراخ و یک برش وی شکل در یک انتها است. برای نواختن این فلوت قسمت وي شکل را جلوی دهان قرار داده و در آن می دمیده اند. البته قسمت انتهایی این فلوت از محل سوراخ پنجم شکسته است. اینها اطلاعاتی است که توسط دکتر نیکلاس کنارد، استاد دانشگاه تابینگن در اختیار رسانه ها قرار گرفته است.
تحقیقات نشان داده است که این فلوت قادر به تولید دامنه نتی همانند فلوت های مدرن امروزی بوده است. دکتر کنارد همچنین به این نکته اشاره مي کند که کشف این ابزار موسیقی نه تنها نشان دهنده شروع تمدن در انسانهای پارینه سنگی، بلکه یکی از برتری های مهم و مشخص آنها نسبت به
انسان های نئاندرتال بوده است.

خبر باستانشناسي1- كشف بفاياي ارتش كمبوجيه در بيابان‌هاي غرب مصر

بر اساس نظر باستان شناسان ایتالیایی، بقایای ارتش نیرومند کمبوجیه دوم (کامبیز)- پادشاه ایران باستان (فرزند کوروش بزرگ) در ۲۵۰۰سال قبل- در نهایت، در شن های بیابان های غرب مصر یافت شده است و این امید را به باستان شناسان بازگرداند تا بتوانند یکی‌ از بزرگترین راز‌های بزرگ باستان شناسی‌ را آشکار نمایند. در این اکتشافات در بیابان های متروکه و وحشی غرب مصر، ابزار جنگی برنزی، دستبند‌ها و گوشوارهای نقره ای‌ ، و صدها استخوان انسان یافت شده است که نشانه هایی از ارتش گمشده شاه پارسی‌ با ۵۰ هزار مرد جنگی میباشد که در طوفان شن بزرگی در صحرا دفن شده بودند.
http://news.discovery.com/archaeology/cambyses-army-remains-sahara.html
مي‌خواهم از همه چيز در دنيا بگويم
هرآنچه گفته شده و ناگفته مانده
از زيبايي ها و زشتي‌هايش
از خودم از خودآيم
از درسم از كارم
از حسم از عشقم
از شعرم از زندگيم كه ديگر تنها نيست
آري، مي‌خواهم از زندگيمان بگويم
از شهر خاكستريم كه تركش كردم
از زخمهايي كه حسش كردم و جايشان ديگر برايم تلخ نيست
مي‌خواهم با صداقت بگويم نه ريا...... چيزي كه هميشه دراطرافم ديدم
همراهانم را مي‌ساتيم و همپايان جديدم را ارج مي‌نهم. بيائيد شما هم با من بگوئيد
با صداقت نه با ريا

Wednesday, November 11, 2009

تولد وبلاگ من

در پشت چهارچرخه فرسوده اي كسي
خطي نوشته بود
من گشته‌ام نبود، تو ديگرنگرد نيست
اين آيه ملال در من هزار مرتبه تكرار گشت و گشت
چشمم براي اين همه بيهودگي گريست
هرگز نگرد نيست، سزوار مرد نيست

من آمده ام گرچه آمدنم خواست من نبود، اما هستم و براي اين بودن بسيار ارزش قائلم
من آمده ام تا از بودن لذت ببرم و لذت بدهم
به تمام كساني كه دوستشان دارم و دوستم دارند
مي گويم، مي خندم، ميگريم، مي‌دوم، مي‌گردم، مي‌نويسم، و اينها همه يعني زندگي
پس به پاس بودنم ادامه مي‌دهم. اول براي خودم بعد براي غيراز خودم