Tuesday, March 23, 2010

گوناگون 5- تصاویر زیبای ایران ما

پل گاوميشان ،

تنگه بهرام چوبين

براي نمايش

دوقلوي سياه گاو

براي نمايش



معبد آناهيتا

براي نمايش  بزرگترين اندازه كليك كنيد


گوناگون4- لوگوهای نوروزی گوگل

گوگل از سال 2004 میلادی تا کنون یعنی هفت سال پیاپی با قرار دادن لوگو به مناسبت عید نوروز این مناست را گرامی داشته است.

این لوگوی گوگل برای سال ۱۳۸۹ است که تنها در صفحه فارسی گوگل دیده می شود.





1388





1387





1386




1385




1384




1383



خبر باستان شناسی 20- نوروز بین المللی شد

نوروز بین المللی شد

پس از چند سال تلاش پی‌گیر ایرانیان و ایرانی‌تباران در سراسر جهان، سرانجام جشن بزرگ نوروز، هم‌زمان با یکم فروردین‌ماه برابر با 21 مارس، به عنوان «روز جهانی نوروز» در مجمع عمومی سازمان ملل به رسمیت شناخته شد

مقاله جالب از عیدنوروز- نوشته محسن بختیار

نوروز یادگار گذشتگان

نوروز، جشن ايرانيان از روزگاران كهن پر شكوه ترين جشن بهاری در جهان بوده است. نوروز بهارانه ای است كه روايت های تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون است نوروز جشن شروع فروردين يا � فرودگان � است كه ياد آور اجداد و نياكان ما بود و چنان مي پنداشتند كه در پنج شب ، ارواح پاك مردگان ، برای ديدار وضع زندگي و احوال بازماندگان به زمين فرود مي آيند و در خانه و آشيانه خويش سرگرم تماشا وسركشي مي شوند . اگرخانه روشن و پاكيزه و ساكنان آن راحت وشاد باشند ، ارواح مسرور و سر افراز برمي گردند. اما درغير اينصورت ، آنان غمگين وناراحت به منزلگاه خويش باز مي گردند وتا سال آينده به انتظار مي نشينند

درباره پيدايش نوروز در روايتي ديگر چنين آمده است كه نيشكر را جمشيد در اين روز يافت و مردم از كشف خاصيت آن متحير شدند . پس جمشيد دستور داد تا از ( شهد آن ) شكر ساختند و به مردم هديه دادند . از اين رو ، آن را نوروز ناميدند .

همچنين روايت شده كه اهريمن ، بلای خشكسالي و قحطي را بر زمين فرو نشانيد . اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت و عاقبت او را شكست داد . آنگاه خشكسالي، قحطي ونكبت را بر روي زمين از ريشه بخشكانيد و به زمين بازگشت با بازگشت ويدرختان و هر نهال و چوب خشكي سبز شدند . پس مرد م اين روز را � نوروز � خواندند و هر كس به يمن و مباركي در تشتي جو كاشت و اين رسم سبزه نشانيدن در ايام نوروز از آن زمان به امروز باقي مانده است . در خيام نامه آمده است :

چون از اميري جمشيد 421 سال گذشت ، جهان از او يكسره راست همي آمد .ايران و ايرانيان هم مطيع و مريد او شدند تا بفرمود گرمابه های بسيار ساختند و سيم و زر از معادن بر آوردند و ديبای ابريشمي بافتند كه آن روز ، روز اول � حمل � بود . پس جشني بر پا ساخته و نوروزش نام نهاد تا هر سال چو فروردين آيد ، آن روز را جشن گيرند . در ميان اقوام آريايي كه وارد ايران شدند ، جشن سال نو در اصل به دو شكل زير بوده است :

آرياييها در روزگاران باستاني دارای دو فصل گرما و سرما بودند . فصل سرما شامل دو ماه و فصل گرما شامل ده ماه مي شد . ولي پس از مدتي ، تابستان داراي هفت ماه و زمستان داراي پنج ماه شد . در هر يك از اين دو فصل جشني برگزار مي كردند كه هر دو اين جشنها را آغاز سال نو تلقي مي كردند . در جشن اول كه به هنگام آغاز فصل گرما يعني به هنگامي كه گله ها را از آغل به چمنهاي سبز و خرم مي كشانيدند و از ديدن چهره گرمابخش خورشيد شاد مي شدند. جشن دوم با شروع سرما آغاز مي شد . در اين ايام گله را به آغل باز مي گرداندند و با توشه هاي اندوخته از آنها نگهداري مي كردند . بر اساس شواهد و قرا ئن ، جشن نوروز حتي به هنگام تدوين بخش كهن اوستا نيز در آغاز بهار بر پا مي شده و شايد به نحوی كه اكنون بر ما معلوم نيست آن را در برج مزبور ثابت نگاه مي داشتند .
عيد نوروز شش روز متوالي دوام داشت و در اين روزها ، سلاطين بار عام مي دادند و نجبای بزرگ و اعضای خاندان خود را به ترتيب مي پذيرفتند و به حاضران عيدی مي دادند . در روز اول سال مردم زود از خواب برمي خواستند ، به كنار نهرها و قناتها و خود را مي شستند و به يكديگر آب مي پاشيدند و شيريني تعارف مي كردند . صبح قبل از آنكه كلامي گويند ، شكر يا عسل مي خورند و برای حفظ بدن از نا خوشي ها و بدبختي ها روغن به تن مي ماليدند.

اما نوروز ، پس از مرگ جمشيد نيز به حيات خود ادامه داد . در معنا ، نوروز ، از هجمه ها و حمله هاي يونانيان ، اعراب ، تركها ومغول ها جان به در برد . و نوروز ثابت كرد كه مهم ترين جشن فرهنگي ميليون ها ايراني است كه در درون ايران زندگي مي كنند

هفت سين

هفت سين ، هفت واژه كه با حروف " سين " شروع مي شوند نيز از سنت های جالب نوروز است . در زمان امروز ، هفت سين مشخصاً معاني استعاره اي خاص خود را دارد : سمنو ، جوانه هاي گندم كه طي مراسم خاصي پخته مي شود . سيب ، سنجد ، سير . زرتشتيان ، اوستا ، كتاب مقدس آسماني خود را در رأس سفره هفت سين قرار مي دهند . تخم مرغ های رنگين ، گلاب ، سكه ، طلا ، ماهي قرمز در آب ، آينه ، شمع و هر يك از اين موارد سمبل و نماد تولد ديگر باره بهاران است . در اساطير ايراني در ارتباط با نوروز ، جوانه ي گندم و عناب ، نشانه و سمبل زايش ديگر باره بهاران است و سبزی ، سكه ، و سركه سمبل و نماد افكار نيك ، كردار نيك ، خدا پرستي ، نيك بختي ، جاودانگي و داد و دهش است كه به باور زرتشتيان ، زرتشت پيامبر، آنها را از جمله صفات اهورا مزدا دانسته است

نقل از پاسارگاد اینو

نوروز باستانی یادگار ارجمند نیاکان ما

اعتدال بهاری به لحظه‌ای گفته می‌شود که خورشید از صفحه استوای زمینمی‌گذرد و به سمت شمال می‌رود. و یکی از دو اعتدالی است که در هر سال رخ می‌دهد .

اعتدال بهاری آغاز بهار نجومی در نیم‌کره شمالی است. جشنی از لحظه اعتدال بهاری آغاز می شودکه درقلب ایرانیان از زمان های باستان به نوروز معروف بوده است.

نوروز مهمترین جشن ایرانیان است که پس از طی قرن ها و با گذر از طوفان رویداد ها به نشانه ی ملیت و افتخار ایرانی به تمدن باستانی خود بدل گشته است . در باره نوروز و اشتراک آن با نخستین روز بهار در علم و اسطوره و افسانه نظرات متفاوتی وجود دارد اما وجه اشتراک همه ی آن ها جمشید است .در اسطوره ها آمده است: نام اصلی جمشید ، جم بود ، ((جم شاه)) در نخستین روز بهار بر تخت جواهر نشان خود نشسته بود . آفتاب بهاری بر جواهرات تخت و تاج او تابید و اشعه های فراوان از آن بازتابید . مردمی که به تماشای شاه ایستاده بودند ، با دیدن نوری که از جواهرات شاه برمی تابید فریاد برآوردند ((شید )) (یعنی درخشان - خورشید ) و این چنین شد که شید به نام شاه پیوست و او جمشید شد .

جهان انجمن شد بر تخت اوي از آن بر شده فره بخت اوي

به جمشيد بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند

سر سال نو هرمز فرودين بر آسوده از رنج تن، دل ز کين

به نوروز نو شاه گيتي فروز بر آن تخت بنشست فيروزروز

بزرگان به شادي بياراستند مي و رود و رامشگران خواستند

(فردوسی)

حکیم عمر خیام ستاره شناس و ریاضی دان بزرگ ایرانی در قرن پنجم مي نويسد كه جمشيد به مناسبت باز آمدن خورشيد به برج �حمل� نوروز را جشن گرفت: �سبب نهادن نوروز آن بود كه آفتاب را دو دور بود، يكي آن كه هر سيصد و شصت و پنج شبانه روز و ربعي از شبانه روز به اول دقيقة حمل باز مي آمد و به همان روز كه رفته بود بدين دقيقه نتواند از آمدن، چه هر سال از مدت همي كم شود. چون جمشيد آن روز دريافت (آن را) نوروز نام نهاد و جشن و آيين آورد و پس از آن پادشاهان و ديگر مردمان بدو اقتدا كردند.�

محمد بن جرير طبري نوروز را سر آغاز دادگري جمشيد دانسته : جمشيد علما را فرمود که آن روز که من بـنـشـسـتم به مظالم، شما نزد مي باشيد تا هر چه در او داد و عدل باشد بنمايـيـد، تا من آن کنم. و آن روز که به مظالم نشـسـت روز هرمز بود از ماه فروردين. پس آن روز رسم کردند.

ابوريحان بـيـروني پرواز کردن جمشيد را آغاز جشن نوروز مي داند :چون جمشيد براي خود گردونه بساخت، در اين روز بر آن سوار شد، و جن و شياطين او را در هوا حمل کردند و به يک روز از کوه دماوند به بابل آمد و مردم براي ديـدن اين امر به شگفت شدند و اين روز را عيد گرفته و براي يادبود آن روز تاب مي نـشـيـنـند و تاب مي خورند.

ابوریحان نقل کرده است که نخستين روز از فروردین ماه را از اين جهت نوروز نام نهادند زيرا پيشاني سال نوست و به اعتقاد پارسيان نخستين روزي است از گشتن زمان. در اين روز خوشبختي را براي ساكنان زمين توزيع مي كنند و از اين رو ايرانيان آن را روز اميد مي خوانند

بیرونی می گوید : مي گويند فرخنده ترين ساعات نوروز ساعت اي متعلق به خورشيد است و بامداد اين روز سپيده دم تا حدود امكان به افق نزديك است و با نگاه كردن به سپيده دم مردم بدان تبرك مي جويند زيرا كه نام آن روز اورمزد است و آن نام خدا، آفريدگار، سازنده و پرورنده جهان و مردم است او كه همت و احساسش قابل توصيف نيست .

ابرویحان بیرونی در کتاب های آثار الباقیه و التفهیم در باره نوروز می نویسد :

خداي گياهان در اين روز زنده مي شود. گويند در بامداد نوروز بر كوه بوشيخ شخصي خاموش كه دسته اي از گياهان خوشبو در ديت دارد ساعتي آشكار مي شود و بعد تا سال ديگر همان زمان ناپديد مي گردد.

در نوروز ساعتي است كه در آن سپهر پيروز روان ها را براي ايجاد آفرينش به جنبش در آورد. اين روز كه روز خرداد است نوروز بزرگ نام دارد و در ميان ايرانيان جشني با اهميت است. گويند كه خدا در اين روز آفرينش همه آفريدگار را به پايان رسانيد. در اين روز او ستره مشتري را آفريد و فرخنده ترين ساعات متعلق به مشتري است. اما آخرين عمل آفرينش اورمزد اعتقاد زردشتيان، آفرينش انسان است و اگر آفرينش ستاره مشتري بعدا" بدان اضافه شده بدين دليل است كه ستاره مشتري هم نام اورمزد است. در نوروز بزرگ ( يا روز خرداد ماه فروردين ) است كه طبق متون پهلوي بيشتر رويدادهاي مهم جهان در گذشته و آينده در اين روز اتفاق افتد ، از جمله : تولد زردشت، گسترش دين، پيام اومزد به زردشت، پذيرش گشتاسپ دين زردشت، تولد و عروج كيخسرو، روزي كه سام نريمان اژي دهاك را بكشد و چندي به عنوان پادشاه هفت كشور بر تخت نشيند و چون كيخسرو ظهور كند آن را بدو واگذار كند، و در آن مدت سوشيانس موبد موبدان او گردد پس تن گشتاسپ شاه زنده گردد و كيخسرو و فرمانروايي را بدو واگذر كند و سوشيانش مقام خود را به پدرش زردشت دهد. در اين روز است كه اورمزد خدا رستاخيز تن پسين كند و جهان از مرگ و رنج و بدي برهد و اهرمن سركوب گردد.

به نوشته گرديزي، جمشيد جشن نوروز را به شکرانهً اين که خداوند " گرما و سرما و بيماري و مرگ را از مردمان گرفت و سيصد سال بر اين جمله بود " برگزار کرد و هم در اين روز بود که " جمشيد بر گوساله اي نشست و به سوي جنوب رفت به حرب ديوان و سياهان و با ايشان حرب کرد و همه را مقهور کرد. "

نوروز امسال نیز باشکوه چون سالیان گذشته می آید و سال نو در ساعت 21:57 دوشنبه آغاز می شود تا ما بار دیگر به همت و علم و خرد نیاکان خود پی ببریم و آن را پاس بداریم


Tuesday, January 12, 2010

خبر باستان شناسی 19- آشکار شدن یک پل تاریخی در داراب

آشكار شدن يك پل تاريخي 50 متري
سيلاب تاريخ داراب را غني كرد
جام جم آنلاين: بنا به تجربه‌هاي تاريخي، سيل همواره فاجعه‌اي ناخوانده و حادثه‌اي شوم قلمداد شده است، اما اين بار در رخدادي نادر، سيلابي در شهرستان داراب كه راه افتاد، يك پل تاريخي 50 متري را كه 10 دهانه دارد با شستن لايه‌هاي خاك، آشكار كرد. كارشناسان ميراث فرهنگي، اين اثر را يادگاري از دوران ساسانيان دانستند.
اين پل كه 3 متر عرض و يك تا 5/1 متر ارتفاع دارد، از سنگ و ساروج ساخته شده است.شهرستان داراب داراي 2 شهر داراب و جنت‌شهر است. اين پل در حاشيه رودخانه جنت‌شهر، غبار قرن‌ها را از چهره خود پاك كرد و به باغستان‌هاي سرسبز مركبات اين منطقه جلوه و شكوهي ديگر بخشيد.
به گزارش ايرنا، عبور سيلاب از مسيرهايي كه توسط لودرها و ماشين‌هاي راهسازي گودبرداري شده بود، باعث اين رويداد خوش‌فرجام شد.به گفته لطف، مدير دفتر نمايندگي ميراث فرهنگي شهرستان داراب، با هدف بررسي و تحقيق بيشتر در مورد اين يادمان تاريخي و همچنين منطقه باستاني جنت‌شهر، بزودي هياتي از كارشناسان و متخصصان ميراث فرهنگي به شهرستان داراب عزيمت خواهند كرد.
براساس پژوهش‌هاي باستان‌شناسي اين منطقه كه در شاهنامه فردوسي نيز از آن ياد شده، در دارابگرد بوده و به هزاره پنجم قبل از ميلاد (عصر سفال نخودي و مقارن با تمدن سيلك 2 كاشان)‌ تعلق دارد.بناي شهر كهن دارابگرد كه آثار آن در 7 كيلومتري جنوب شهر كنوني داراب واقع است، يادگاران اوايل عصر هخامنشيان محسوب مي‌شود.
اين منطقه از جمله كهن‌ترين سكونتگاه‌هاي بشر شمرده مي‌شده است.نخستين پايتخت ساسانيانشهر قديم دارابگرد در دوران هخامنشيان، منطقه‌اي آباد و پررونق بوده كه با خاطر‌هايي از دوران سلوكيان و اشكانيان به عصر ساسانيان رسيده و اردشير بابكان، سرسلسله ساسانيان نزد آخرين شاه اين منطقه پرورش يافته و پس از وي با كنترل سراسر ايران، امپراتوري ساساني را تاسيس كرد.
دارابگرد، به عنوان نخستين پايتخت ساسانيان، اهميت فراواني داشته و ضرابخانه بزرگي نيز در آنجا داير بوده كه تا دوران اسلامي فعال بوده است.اين منطقه در سال 23 هجري توسط سپاهيان مسلمان فتح شد، تا قرن پنجم هجري، آباد و پررونق بود.در سده پنجم هجري و به دليل تهاجم سلجوقيان، اهالي بناچار به محل فعلي داراب عزيمت كردند.اگرچه دوران مغول و تيموري جز ويراني آثاري نداشت؛ اما در عصر صفويه و سپس زنديه، اين شهر يكي از 5 وزيرنشين فارس محسوب مي‌شد.ولي در عصر قاجار، شهر داراب به خاطر درگيري ايلات و حكومت از توسعه و پيشرفت باز ماند.گفتني است كه بقعه دحيه كلبي از اصحاب پيامبر اكرم(ص)‌ و امامزاده پيرمراد در اين شهرستان قرار دارد.در جنوب شهر داراب، در كوهستاني مشهور به پهنا، نقشي از دوران ساسانيان وجود دارد كه راوي پيروزي شاپور اول بر امپراتوران روم است.
آثار تاريخي دارابآتشكده‌ آذرخش در دامنه كوه نيز، بناي ديگري است با طرح صليبي شكل نمايان شده كه برخي محققان معتقدند، اين بنا يكي از معابد مهرپرستان آريايي بوده كه در مجاورت مسجد سنگي يكي از بناهاي اين شهر ، آسيابي در دل كوه ساخته شده كه از نظر معماري در نوع خود كم‌نظير است، آتشكده آذرجو نيز از ديگر بناهاي تاريخي اين شهر است كه به سبك چارطاقي با گنبد مدور بنا شده و در مقابل آن كوه بلندي به نام حفره سياه و چشمه بزرگي به نام اغلان قز قرار دارد.از مهم‌ترين آثار تاريخي داراب، قلعه قديمي دارابگرد است كه قدمت آن به پيش از دوره هخامنشيان مي‌رسد.
نقش رستم از ديگر اماكن باستاني داراب‌ است كه از دوره ساساني بجا مانده در اين نقش تصوير اردشير بابكان سوار بر اسب در برابر اسيران رومي نشان داده ‌شده و والريانوس، امپراتور مغلوب رومي زير پاي اسب شاه افتاده است

گوناگون 4- پیشینه جشن هالوین

آیا پیشینه جشن ‌هالووین را می‌دانید؟!

در قرون وسطا، ترس فراوانی از جادوگران وجود داشت. به خصوص که مردم اعتقاد داشتند جادوگران می‌توانند با جاروهای پرنده خود به همه جا بروند و با ارواح خبیث ملاقات کنند...
گستردگی بیش از حد رسانه‌ها، سهولت دسترسی و نفوذ آنها به زندگی مردم سراسر جهان، برای انسان امروزی فرصت شناخت خصوصیات فرهنگی مردم سایر نقاط جهان را فراهم کرده است. به هر صورت ضمن تاکید به حفظ و نگهداری از سنت‌های زیبا و پر معنای تمدن و کشورعزیز خودمان توجه شما را به مطلبی که درباره ‌هالووین، یکی از این رسوم تهیه شده است، جلب می‌کنیم. طی چند سال اخیر اجرای بعضی از آداب و رسوم شادی آور کشورهای دیگر جهان در ایران باب شده است و این ماجرا از طرفی خوب است چون اجرای این رسوم - هر چند در اندازه ای بسیار کوچک و در حد خانه، مدرسه و مهد کودک - به هرحال می‌تواند بهانه ای برای شادمانی مردم باشد و از طرفی بد است، چون ما معمولا بدون اطلاع از اصل و ریشه آن که لطف این مراسم را صد چندان می‌کند، فقط ظاهر ماجرا را از روی فیلم‌ها یا کانال‌های ماهواره کپی می‌کنیم و کم کم مصداق ضرب المثل "کلاغ خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد، راه رفتن خودش را هم فراموش کرد" می‌شویم.

تاریخچه و آداب ‌هالووین آیا می‌دانید این شب سراسر خنده و شوخی که کوچک و بزرگ در انتظار آن هستند چه ماجرایی دارد؟
تاریخ این روز به بیش از 2000 سال گذشته بازمی‌گردد و آغاز آن درواقع بسیار جدی بوده است. شب 31 اکتبر که به‌هالووین (Halloween ترکیب دو کلمه Hallow مقدس و E’en که همان Evening به لهجه ایرلندی است، به معنای سر شب) شهرت دارد، ریشه در رسوم سلتیک (ساکنان اولیه جزایر بریتانیا) دارد و آداب آن بیشتر از ایرلند و اسکاتلند آمده است.
این شب در اصل از جشنی مذهبی پایه گرفته است که از قرن نهم بعد از میلاد مرسوم بوده و "روز تمام مقدسین" یا All Hallows Day نام داشته است. مسیحیان در این روز که مطابق با اول نوامبر است، به افتخار تمام قدیسین جشنی برپا می‌کنند که امروز به نام All Saints Day شهرت دارد و‌ هالووین، شب قبل این جشن است. اما رسوم این شب، تاریخچه ای بسیار دورتر دارد و به یکی از تعطیلات سلتیک برمی‌گردد. بیش از 2000 سال پیش، راهبان سلت که Druid نامیده می‌شدند، جشنواره ای را پایه گذاری کردند که سمهین (Samhain) نام داشت و اعتقاد داشتند که در این شب دروازه بین دو دنیا گشوده می‌شود و خدای جهان مردگان همراه با ارواح، اجنه و دیوها به روی زمین می‌آید. مردم سلت در این شب لباسهایی از پوست حیوانات می‌پوشیدند و سر آنها را هم مانند کلاه خودی بر سر می‌گذاشتند تا از ارواح خبیث پنهان شوند و با کوبیدن بر طبل و اشیایی مانند دیگ و بشقابهای فلزی، صداهایی ایجاد می‌کردند تا اجنه و دیوها را فراری دهند. در این میان راهبان آتشی می‌افروختند و قربانی می‌کردند تا ارواح را آرام کنند.

امروزه رنگهای محبوب ‌هالووین یعنی نارنجی و سیاه، نشانه ای از رنگ آتش راهبان در آسمان تیره شب است. پوشیدن لباس مبدل هم، از پوشیدن پوست حیوانات به لباسهایی مانند جادوگران، هیولاها، شخصیتهای مشهور و هر چه تصور کنید، درآمده است.
از طرفی، علاوه بر تاثیر این مراسم، جشنواره روز برداشت محصول رومیان نیز، که از قرن اول میلادی آغاز شد، به خصوص جشنی که در ستایش پومونا (Pomona) الهه میوه جات بوده است، بر جشن ‌هالووین تاثیر فراوانی گذاشته است.
گرفتن سیب از آب و دویدن در هزارتوهای مزارع ذرت و البته استفاده‌های مختلفی که از کدو می‌شود، همه نشانی از جشن رومیان دارند که در طی آن برداشت محصولی خوب را جشن می‌گرفتند. trick-or-treat یا همان قاشق زنی!یکی از آداب بسیار رایج در‌ هالووین trick-or-treat نام دارد و بسیار شبیه به قاشق زنی خودمان است، به این ترتیب که افراد- به خصوص کودکان - در گروه‌هایی کوچک به در خانه‌ها رفته و می‌گویند trick-or-treat به این معنی که: "چیزی بده تا اذیتت نکنیم" و صاحبخانه که به همین مناسبت خوراکی‌هایی تهیه کرده، چیزهایی در سبد آنها می‌گذارد. این رسم در واقع بازسازی اتفاقی است که در دوران گذشته و در روز "تمام مقدسین" روی می‌داد و در طی آن فقرا به درب منزل ثروتمندان می‌رفتند و از آنها پول یا غذا می‌گرفتند و اگر کسی از کمک به آنها سرباز می‌زد، ارواح خبیث به سراغش می‌آمدند و خانه اش را ویران می‌کردند.

کدوی نارنجی رنگ، جاودگر سوار بر جارو و ...جک فانوسی یا Jack-o'-lantern: کدوهای نارنجی رنگی که به اشکال مختلف بریده می‌شوند و با شمعی در داخلشان، به عنوان فانوسهای شب ‌هالووین در همه جا دیده می‌شوند، جک فانوسی نام داشته و پیشینه ای سلتی دارند. صندوق‌های کوچک یونیسف برای‌ هالووین بنا بر این داستان، مردی به نام جک، محکوم شده بود تا پس از مرگ در دنیا سرگردان باشد. او فانوسی را که با کنده کاری بر روی ترب در دست داشت و به جک فانوسی معروف بود.
هنوز هم در ایرلند و اسکاتلند این فانوسها از ترب ساخته میشود اما مهاجرین ایرلندی، پس از رسیدن به آمریکا، کدو را برای این منظور مناسبتر و زیباتر دیدند و پس از مدتی، کدو تنبلهای بزرگ و زیبا جای ترب را گرفت. جادوگرانی با جاروهای پرنده و گربه سیاه: در قرون وسطا، ترس فراوانی از جادوگران وجود داشت. به خصوص که مردم اعتقاد داشتند جادوگران می‌توانند با جاروهای پرنده خود به همه جا بروند و با ارواح خبیث ملاقات کنند. عده ای هم گربه سیاه را جادوگری می‌دانستند که تغییر شکل داده یا حتا مرده ای است که به زندگی بازگشته است.
هالووین و عطسه! در اعتقادات سلتی، باید به کسی که عطسه می‌کند بگویند: خدا حفظت کند! "God bless you". زیرا آنها اعتقاد دارند که هنگام عطسه، روح از بدن به بیرون پرتاب می‌شود و در شب‌ هالووین، باید حتما مراقب بود تا اگر کسی عطسه کرد به او بگویند "خدا حفظت کند" تا مبادا شیطان روح آنها را تسخیر کند.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
www.seemorgh.com/culture

گوناگون 3- زندگی

زندگی را نخواهیم فهمید اگر از همه گل‌های سرخ دنیا متنفر باشیم فقط چون در کودکی وقتی خواستیم گل‌سرخی را بچینیم خاری در دستمان فرو رفته است؟
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر آرزو کردن و رویا دیدن را از یاد ببریم و جرات زندگی بهتر داشتن را لب تاقچه به فراموشی بسپاریم فقط به این خاطر که در گذشته یک یا چند تا از آرزوهایمان اجابت نشدند.
زندگی را نخواهیم فهمید اگرعزیزی را برای همیشه ترک کنیم فقط به این خاطر که در یک لحظه خطایی از او سر زد و حرکت اشتباهی انجام داد.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دیگر درس و مشق را رها کنیم و به سراغ کتاب نرویم فقط چون در یک آزمون نمره خوبی به دست نیاوردیم و نتوانستیم یک سال قبول شویم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر دست از تلاش و کوشش برداریم فقط به این دلیل که یک بار در زندگی سماجت و پیگیری ما بی‌نتیجه ماند.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه دست‌هایی را که برای دوستی به سمت ما دراز می‌شوند، پس بزنیم فقط به این دلیل که یک روز، یک دوست غافل به ما خیانت کرد و از اعتماد ما سوءاستفاده کرد.
زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر فقط چون یکبار در عشق شکست خوردیم دیگر جرات عاشق شدن را از دست بدهیم و از دل‌بستن بهراسیم.
زندگی را نخواهیم فهمید اگر همه شانس‌ها و فرصت‌های طلایی همین الان را نادیده بگیریم فقط به این خاطر که در یک یا چند تا از فرصت‌ها موفق نبوده‌ایم.
فراموش نکنیم که بسیاری اوقات در زندگی وقتی به در بسته‌ای می‌رسیم و یک‌صد کلید در دستمان است، هرگز نباید انتظار داشته باشیم که کلید در بسته همان کلید اول باشد. شاید مجبور باشیم صبر کنیم و همه صد کلید را امتحان کنیم تا یکی از آنها در را باز کند. گاهی اوقات کلید صدم کلیدی است که در را باز می‌کند و شرط رسیدن به این کلید امتحان کردن نود‌ و نه کلید دیگر است..
یادمان باشد که زندگی را هرگز نخواهیم فهمید اگر کلید صدم را امتحان نکنیم فقط به این خاطر که نود و نه کلید قبلی جواب ندادند.
از روی همین زمین خوردن‌ها و دوباره بلندشدن‌هاست که معنای زندگی فهمیده می‌شود و ما با توانایی‌ها و قدرت‌های درون خود بیشتر آشنا می‌شویم. زندگی را نخواهیم فهمیداگر از ترس زمین خوردن هرگز قدم در جاده نگذاریم